فراماسونری و کابالا
مهدويت وبررسي نشان هاي ظهور
پي بردم به راز هاي نهفته جهان در گسترش اديان دروغين و.....
سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 11:49 ::  نويسنده : حميد احمدي

در مورد شروع ايده اين فرقه اختلاف نظر هاي زيادي وجود دارد چرا كه برخي مورخين آن را به هند و چين برخي به ايران باستان و برخي به مصر نسبت مي دهند اما امري كه قطعي است شروع رسمي فعاليت اين فرقه درون دالان هاي فراعين مصر بوده. وبوجود آمدن فرهنگ و تمدن فرعوني مصر با ايده كابالا عجين بوده. كابالا در اصل به ايده اعتقاد به جادو و جمبل و قدرت هاي ما فوق طبيعي انسان ها بر مي گشت برخي ايده هاي كابالايي ها امروزه به اومانيسم نيز معروف است كه بر اساس آن مبدا بشريت بر اساس انسان اوليه گذاشته شده و بوجود آمدن انسان را بر اساس فعل و انفعالات مواد و حادثه مي دانند (نه بر اساس خالق) كه اين ايده آنها نيز بعد ها در افكار و ايدئولوژي هاي فكري سياسي علي الخصوص سوسياليست ها و كمونسيت ها استفاده شد. فرعون هاي مصر باستان با استفاده از عقيده هاي كابالا خود را خداي روي زمين مي شناختند روحانيون آنها نيز در معابد خود براي بدست آوردن اسرار كابالا كه عملاً همان علوم فيزيك – شيمي و زيست شناسي و رياضي و... بود علماي مختلف را گرد آوري مي كردند و چون به نام اسرار كابالا معروف بود احد الناسي بجز روحانيون معابد حق مطلع شدن از نتايجاين تحقيقات را نداشت و عموماً علماي آنها نيز در معابد زنداني بودند. روحانيون فرعون هيچ گونه محدوديتي براي آزمايشات و تحقيقات خود در زمينه هاي مختلف را نداشتند و حتي در آزمايشگاه هاي خود از برده هاي زنده نيز استفاده مي كردند و فجيع ترين تحقيقات را روي آنها انجام مي دادند. خيلي ها را به صرف اينكه ببينند آيا داروي كشف شده آنها مي تواند مرده را زنده كند مي كشتند و يا حتي اعضاي انسان هاي زنده را قطع مي كردند و براي پيوند آنها تحقيق مي كردند. همه اين امور در وضعيتي فوق العاده محرمانه و درون معابد انجام مي شد و اگر هم فردي به هر ترتيبي از درون معابد اطلاعاتي به دست مي آورد به هر ترتيبي بود وي را به قتل مي رساندند. در اين راستا اينها تحقيقات علمي فراواني در زمينه هاي مختلف را انجام دادند كه خوب بايد پذيرفت اسرار آنها تا بحال هنوز پنهان مانده كه ميتوان به اسرار اهرام مصر و موميايي كردن اجزاي بدن به عنوان نمونه اشاره كرد. در اين راستا بحث قرباني كردن فرزندان و حيوانات و تقديم آنها مضاف بر برترين ما يملك مردم به معابد را جزو عقايد مردم كردند تا بتوانند خوراك تحقيقات خود را تامين كنند. بيشترين تحقيقات براي پيدا كردن راز زندگي – جواني – زيبايي و شادابي و سلامت (عملاً خلق انسان و جاودانگي) از ازل يا از هرگونه ماده به دست آمده از طبيعت و يا حيوانات و يا حتي بشر از يك سو و تبديل مواد به يكديگر (كيمياگري) علي الخصوص به طلا و تسخير طبيعت و مخلوقات ما وراء الطبيعه انجام مي شد. در اين راستا نيز علماي معابد به علوم مختلف روحاني و علمي متوسل مي شدند. در برخي موارد نيز به نتايج قابل توجي نيز رسيدند. تنها شاهد اين ماجراها بردگان در بند آنها بودند كه سالها تحقيقات آنها را مشاهده مي كردند و منتظر بودند روزي خود نمونه آزمايشگاهي اين تحقيقات گردند و يا اينكه سالها اين تحقيقات روي آنها انجام شده بود. زماني كه حضرت موسي (ع) اتباع خود را از مصر به قدس برد تعداد زيادي از اين بردگان نيز همراه او فرار كردند و اسراري را كه كم و بيش با مشاهده و يا تجربه و خطا روي آنها آموزش ديده بودند منتقل كردند. برخي اين اسرار را به نام جادو و اسرار كابالا نزد خود نگه داشتند و برخي ديگر به فرزندان و نزديكان خود منتقل كردند. خلاصه امر پس از نابودي فراعين تنها مراجع اين اطلاعات يهودياني بودند كه آن زمان در اورشليم قدس زندگي مي كردند. اعتقادات برخي از اينها به خرافات نيز بر آن شد كه شايعاتي مبني بر اينكه حضرت سليمان (ع) از كابالا براي تسخير جن و انس و امور ديگر استفاده مي كرد مطرح گردد. بر اثر بلاياي تاريخي كه بر سر قوم يهود پيش آمد جامعيت اين اطلاعات از بين رفت و اين معلومات پراكنده شد. كاهنان مصري نيز مخفي گاه هاي اطلاعات مرتبط با كابالا را بگونه اي طراحي كرده بودند كه دست احد الناسي به آنها نرسد و در صورت رسيدن به آنها نابود شود. اما ايده هاي فكري (يا بهتر است بگوييم ايدئولوژي) كابالا دهن به دهن مي چرخيد و با استفاده از اطلاعات وفنون علمي كه يهودي ها به دست آورده بودند و با توجه به فاصله علمي آنها با ديگران همچنين با توجه به اينكه آنها همان بردگاني بودند كه براي ساختن مخفي گاه هاي اطلاعات و ثروت ها استفاده شده بودند اين رازها را براي فرزندان خود تدوين كردند و يا بصورت شفاهي به آنها منتقل كردند. در برهه اي از زمان برخي روحانيون يهودي بر آن آمدند تا اين اطلاعات را گرد آوري كنند و آنها را در اورشليم قدس مخفي كردند. چند ايده فكري نيز جا افتاد كه يكي از اين ايده ها ايده صهيونيستي بود. بر اساس آن يهودي ها وقتي كه نيل تا فرات را گرفتند و معبد سليمان را مجدداً احيا كردند مسيح ظاهر مي گردد (آنها حضرت عيسي مسيح (ع) را به عنوان مسيح الدجال مي شناسند و معتقد هستند كه حضرت مسيح هنوز ظهور نكرده) از همه مصائب خود خلاص مي شوند و دنيا را تسخير ميكنند و آنها اربابان كل جهان مي شوند. اين ايده تقريباً حدود 2500 سال پيش در ذهن آنها پرورانده شد و برخي صهيونيست ها معتقد هستند اگر 2500 سال طول كشيد فلسطين را گرفتند ميتوانند 2000 سال ديگر نيز صبر كنند تا نيل تا فرات را بگيرند. برخي كمتر حوصله دارند و با كند و كاو در اطراف ديوار مبكا (ديوار گريه که دیوار مقدس یهودی ها می باشد و معتقد هستند از معبد سلیمان باقی مانده) و حرم قدس در تلاش هستند تا اسرار كابالا ويا گنج هاي حضرت سليمان را بدست آورند. البته بحث در مورد صهيونيسم خود به بيش از يك مقاله نياز دارد كه فكر مي كنم خارج از حوصله خوانندگان اين مقاله مي باشد كه اين بحث را براي فرصت ديگري كنار مي گذارم. بر مي گرديم به همان زمان كه مصيبت تخريب اول معبد سليمان بر سر يهودي ها بوجود آمده بود و يهودي ها در بند نبوخذنصر و بابلي ها بودند. برخي از آنها با فرار و بچنگ آوردن برخي از گنج ها بر اساس نقشه هايي كه از قبل داشتند به جستجوي فرمانده اي بودند كه هم كيشان آنها را از بند اسارت خلاص كند كه كسي بهتر از كوروش كبير ايران وجود نداشت . اما كوروش هخامنشي به كيش زرتشت بود و با كيش يهودي ها هم خواني نداشت. لذا اينجا نيز اعتقادات كابالا پيش كشيده شد و اينبار با اعتقاداتي كه بعدها به اعتقادات فراماسونري معروف شد به سوي كوروش رفتند. آنها با كمك و حمايت مالي كوروش كبير او را در فتوحات خود ياري كردند و او هم به نوبه خود همكيشان آنها را از بند آزاد كرد و امان نامه به آنها داد تا آنها بتوانند مجدداً معبد سليمان را بر پا كنند (كه بعد ها توسط رومی یان نابود و به حادثه تخريب دوم معبد سليمان معروف است شد) و آزادانه زندگي كنند. عقيده كابالا در آن زمان ايده اي اشرافي بود و فقط اشراف هخامنشي حق داشتند از آن مطلع شوند. درگيري ايدئولوژيك ميان كاهنان زرتشتي و كابالايي ها (چون در آن زمان فراماسونري وجود نداشت) منجر به آن شد كه آنها به سوي جوان جوياي نام ديگري بنام اسكندر مقدوني (كه بعد ها به نام اسكندر ذو القرنين معروف شد ) بروند و با حمايت هاي مالي خود از اسكندر وي را به اسكندر بزرگ تبديل كنند. اما اسكندر آنقدر عمر نكرد تا قدرت آنها را تثبيت كند و امپراتوري نوپاي او بلا فاصله از هم پاشيد و افسران اسكندر براي بدست آوردن غنائم وي كابالايي ها را قلع و قمع كردند. پس از آنها نيز رومان معبد سليمان را مجدداً تخريب كردند و يهودي ها را اسير و به عنوان برده اين بار به اوروپا بردند. كابالايي ها هم كه براي ياري به لشكر اسكندر به اوروپا رفته بودند همان جا ماندند و حتي دين خود را در ظاهر انكار یا تعویض كردند. اين بار كابالا به سيستم زير زميني تبديل شد كه فقط دهن به دهن ميان افراد مي چرخيد. تا اينكه در قرن سال 1095 ميلادي آنها پاپ اوربان دوم را متقاعد كردند كه گنج ها و ثروت هاي عظيمي در شرق و بيت المقدس وجود دارد كه با بدست آوردن آنها اوروپاي مسيحي بدبخت - فقير و فلاكت زده نجات پيدا مي كند (در آن زمان كابالايي ها ديگر يهودي نبودند بلكه سالها بود كه مسيحي شده بودند البته بايد به اين مساله توجه داشت كه در عقيده كابالايي ها عقايد ديني جايگاهي ندارد و مويد اين ادعا آن است كه صليبي ها در حمله هاي خود به شرق از كشتن و يا غارت كردن اموال مسلمانان – يهودي ها و مسيحي ها دريغ نكردند و شهر مسيحي قسطنطينيه (استانبول كنوني) را غارت كردند و برگ هاي طلايي كه از ديوارنگارهاي كليساي اياصوفيه آويزان بود را كندند) پاپ مذكور شوراي عالي روحانيت را تشكيل داد و با ادعاي مبارزه براي بيرون كشيدن جبرانه سرزمينهاي مقدس مسيحي از دست مسلمانان جنگ هاي صليبي را شروع كرد فرقه اي از همان كابالايي ها به نام شهسواران مسيحي (شواليه هاي مسيحي) ماموريت گرفتن بيت المقدس و حفاظت گنج هاي آن براي پاپ را عهده دار شدند . بعد ها اين مجموعه با استقرار در بيت المقدس نام خود را به شواليه هاي معبد تغيير دادند كه منظور از شواليه هاي معبد همان معبد سليمان بود كه آنها بلا فاصله كند و كاو را براي يافتن گنج هاي سليمان شروع كردند و در همان كند و كاو ها گنج ها واسرار زيادي از فرقه كابالا را يافتند. خيلي از اين افراد شايعات گنج ها را شنيده بودند اما اين يافته ها آنقدر وسوسه انگيز بود كه اينها از وفا به تعهدات خود نسبت به پاپ سر باز زدند و قسمت عمده يافته ها را پنهان نگه داشتند. آنها كم كم با حضور زائران مسيحي از اوروپا سيستمي شبيه سيستم اعتباري و بانك داري امروزي را بنا نهادند و شروع به اندوختن ثروت و انتقال آرام گنج ها از فلسطين به اوروپا نمودند. وابستگان آنها در اوروپا پول ویا اموال زائران را دریافت می کردند و به آنها رسیدی می دادند که در قدس با مراجعه به فردی بتوانند معادل همان پول را دریافت کنند. حتی دزدان سر گردنه هایی را اجیر می کردند تا با حمله به کاروان ها اموال آنها را به سرقت ببرند تا هر آنکس که از طریق آنها عمل نکند مال و اموال خود را از دست بدهد و به دلیل نا امنی همه زائران اموال خود را به آنها بسپرند. پس از مدتي ثروت اندوزي اين افراد منجر به آن شد كه در داخل اوروپا توانستند حكومت هايي داخل حكومت هاي موجود بسازند. آنها تا حمله صلاح الدين ايوبي در بيت المقدس به انواع مختلف ثروت اندوزي كردند و وقتي كه مسلمانان آنها را از بيت المقدس راندند در اوروپا به يك قطب قدرت تبديل شده بودند. بيشترين فعاليت آنها بترتيب در فرانسه وانگليس و آلمان و اتريش و سوئيس فعلي بود و سپس در قسمت هاي ديگر اوروپا منتشر شدند اما عمده قدرت آنها در فرانسه بود اين امر پادشاهان اوروپايي را نگران ساخت به همين دليل در سال 1307 ميلادي فيليپ لو بل پادشاه فرانسه به آنها حمله ور شد و شمار زيادي از آنان را دستگير كرد پاپ مسيحي كلمنت پنجم نيز دستور پاكسازي آنها را داد و پس از بازجويي و محاكمات طولاني اعتراف كردند كه از عقايد مسيحيت دست برداشته اند در سال 1314 به دستور كليسا سركرده آنها به نام ژاك دموله اعدام شد و فرقه در كل اوروپا تحريم و اعضاي بازداشت شده آنها به سيه چال افتادند . برخي ديگر كه توانسته بودند فرار كنند به اسكاتلند تنها كشور اوروپايي كه از سلطه پاپ مبرا بود پناه بردند و بناي (معمار) معروفي بنام مك بناش واسطه آنها شد و از شاه تقاضا كرد آنها را به عنوان كارگران خود نگه دارد و پادشاه آن وقت "روبرت بروس" به شرطي به آنها اجازه زيستن در آنجا را داد كه در شغل بنايي مشغول به كار شوند و دست به كار ديگري نزنند. آنجا آنها نام جديد خود "فري مايسون" (free maison) به معناي "بنايان آزاد" بود را براي خود انتخاب كردند و اولين پايگاه خود را در اسكاتلند بنام "لژ بنايان آزاد"( لژ فري مايسون) بنيان گذاشتند. با اطلاعات و ثروت هايي كه فرماسون ها از شرق به دست آورده بودند هر جا كه مي رفتند خيلي سريع مي توانستند رشد كنند و در همان جا نيز خيلي سريع رشد كردند و آرام آرام مجدداً به كشورهاي ديگر اوروپايي نفوذ كردند و با داشتن هنر بنايي و ثروت و همچنين پيشبرد شغل نياكان خود يعني بانك داري مجدداً در همه جاي اوروپا نفوذ كردند. با پيدا شدن قاره جديد (آمريكا) آنها از اولين افرادي بودند كه به آنجا رفتند و در جهان جديد آنطور كه مي خواستند سنگ بناي خود را گذاشتند. تجربه هاي قبلي به آنها آموزش داده بود چگونه از تيغ حكومت دور باشند و با ايده هاي جديد كه بيشتر اومانيست (انسان سالاري) و (نوع دوستي) و ... بود به جنگ كليسا و پاپ رفتند و در دوراني كه اوروپا سخت تحت فشار ظلم كليسا بود توانستند با ايده هاي "نوكابالايي" خود نظر جوانان را به خود جلب كنند. خيلي از فيلسوفان وانديشمندان صاحب نام اوروپاي آن دوره همه به نوعي به اينها بر مي گردند. آنها با راه انداختن يك جنگ تمام عيار فرهنگي – اجتماعي – اقتصادي توانستند سلطه كليسا بر اوروپا را تضعيف كنند و سپس انقلاب فرانسه را به وجود آورند و انتقام خود را از نتيجه پادشاه قبلي فرانسه بگيرند (سر پادشاه فرانسه را زير گيوتين بردند) در ادامه كار خود آنها كل سيستم اوروپا را از دست پاپ ها خارج كردند و پاپ را منزوي كردند. با اطلاعاتي كه نياكان آنها از شرق آورده بودند زمينه پيشرفت علمي اوروپا را نيز فراهم كردند. ديگر لژ هاي فراماسونري به نام هاي مختلف در كل اوروپا منتشر شده بود. از سوي ديگر تعداد زيادي از فراماسون ها كه به آمريكا رفته بودند خيلي راحت تر فعاليت مي كردند و در جايي كه هيچ فعال قابل توجه سياسي وجود نداشت لژ هاي خود را در جاهاي مختلف راه اندازي كردند اين فراماسون ها اينجا خيلي قويتر از همنوعان خود در اوروپا بودند مردم را به شورش بر عليه اوروپايي ها وا داشتند و پس از تاسيس ايالات متحده آمريكا قانون اساسي آن را بر اساس ايده هاي خود تدوين كردند. اينجا ديگر همه چيز در دست آنها بود. آنها ايده هاي اومانيستي و ماتيرياليستي (مال سالاري) خود را براحتي مي توانستند پياده كنند و ديگر بحث مسايل ديني آنجا برايشان مطرح نبود چرا كه عقايد كابالايي خود را بگونه اي تعديل كرده بودند تا با خواسته هاي جامعه تصادم پيدا نكند. و خيلي جالب است كه بدانيد از بدو تاسيس ايالات متحده آمريكا تا بحال ميان روساي جمهوري ايالات متحده آمريكا فقط جان اف كندي فراماسون نبوده – كليه فرماندهان ارتش و نيروهاي مسلح آمريكا – روساي ديوان عالي و قضات ديوان عالي همگي فراماسون بوده اند. اكثر بانك ها – مجموعه ها و موسسات و تشكل هاي بزرگ آمريكا همه وابسته به فراماسون ها هستند. و در صورتی که فردی وابسته به لژ های فراماسونری نباشید امکان دسترسی به پست های کلیدی نخواهد داشت. به هر ترتیبی باشد افراد غیر وابسته حذف می گردند از ترور گرفته تا مفقود الاثر شدن و یا ساختن پرونده های قضایی برای آنها. اولین رئیس جمهوری آمریکا جرج واشنگتن یک فراماسون اعظم بوده و کلیه نویسندگان قانون اساسی آمریکا بدون استثنا نیز فراماسون بودند. کلیه نمایندگان سنا و کنگره اولیه ایالات متحده که قانون اساسی آمریکا را تایید کردند نیز بدون استثنا فراماسون بودند. براي اينكه جايگاه فراماسون ها در آمريكا را متوجه مي شويد كافي است به پشت يك دلاري نگاه كنيد علامت چشم و هرم كه روي آن است نمادي از نماد هاي فراماسون ها مي باشد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
همچنين ستون ابليسك كه در مركز پارك مركزي نيويورك (پايتخت اقتصادي آمريكا ) قرار گرفته و انواع و اقسام نماد هاي فراماسونري روي آن ترسيم شده قدرت آنها در آمريكا را نشان مي دهد.
 
 
 
در اوروپا نيز فراماسون ها با ايده هاي اومانيستي خود و افراد سرشناسي همچون ديدرو – راسل والاس - ولتر - ماكياولي – داروين و ... توانستند نظريه پردازان مختلف را تحت تاثير خود قرار دهند و حتي نظريه هاي كمونيستي و سوسياليستي افرادي همچون ماركس – انگلس و لنين نيز متاثر از نظريه هاي كابالايي بوده. در نهايت اكثر جنگ هاي بوجود آمده در اوروپا و در نتيجه جنگ هاي امروزي نيز بر اثر خواسته هاي بيش از حد سلطه گري آنها بوده.
البته هر كدام از اين مطالب خود يك مقاله كامل نياز دارد كه من مجبور شدم آنها را خلاصه كنم تا در يك مقاله بگنجانم. كابالا ها در جذب افراد خيلي قدرتمند و صاحب سابقه تاريخي مي باشند. آنها امروزه تعداد زيادي از هنرمندان - ستاره ها و شخصیت های معروف را به سمت خود جذب كرده اند و با استفاده از آنها سعي مي كنند جوانان را به سوي افكار و ايده هاي خود (كه در ظاهر خيلي هم فريبنده و قشنگ است) بكشانند. امروزه نيز در ايران ما با همين مساله مواجه مي باشيم خيلي از جوانان كه با بي هويتي فرهنگي ناشي از ضعف سيستم هاي فرهنگي ما مواجه مي باشند با غناي تامين خواسته هاي فكري خود توسط اين سيستم مواجه مي باشند. اين جوانان كه ايده هاي اومانيستي و ماتيرياليستي كابالايي آنها را احاطه مي كند و تبلغات شديد غربي علي الخصوص رسانه هاي آمريكايي و وابستگان به آنها از يك طرف و اشتباهات ما در مبارزه با اين حمله ها منجر به آن مي شود كه جوانان ما به ايده هاي مرتبط با كابالا جذب مي شوند. بزرگترين مشكل سيستم فرهنگي ما در اين است كه هميشه حالت دفاعي آني بخود مي گيرد به اين معنا كه وقتي با حمله فرهنگي مواجه مي شود از خود واكنش نشان مي دهد ولي هيچ برنامه ريزي براي پيش گيري اينگونه حملات وجود ندارد و بگفته شهيد مطهري بجاي اينكه جاذبه خود را بيشتر كنيم دافعه خود را بيشتر مي كنيم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مهدويت وبررسي نشان هاي ظهور و آدرس zohor91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 25716
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1